بیا ترانه ای بی واژه بخوانیم!

این وبلاگ هر چه هست وهر چه باید به تو تقدیم است تویی که عصاره ی فضیلتی و وارث قلبم

بیا ترانه ای بی واژه بخوانیم!

این وبلاگ هر چه هست وهر چه باید به تو تقدیم است تویی که عصاره ی فضیلتی و وارث قلبم

امشب شب تولد مرد اهورایی منه

 

 

آب زنید راه را، هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را، بوی بهار می رسد

راه دهید یار را، آن مه ده چهار را
کز رخ نور بخش او، نور نثار می رسد

چاک شده ست آسمان،غلغله ای ست در جهان
عنبر و مشک می دمد، سنجق یار می رسد

رونق باغ می رسد، چشم و چراغ می رسد
غم به کناره می رود، مه به کنار می رسد

تیر روانه می رود، سوی نشانه می رود
ما چه نشسته ایم پس، شه ز شکار می رسد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد