چیزی نه میدانم نه می خواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ !چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم
کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست
اکنون که میبینند خوارم ٬ در امانم
دلبسته افلاکم و پابسته ی خاک
فواره ی بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم ؟
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست آیا میتوانم ؟