-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 09:58
اگر باید زخمی داشته باشم که نوازشم کنی بگو تا تمام دلم را شرحه شرحه کنم. زخم ها زیبایند و زیباتر آنکه تیغ را هم تو فرود آورده باشی تیغت سحر است و نوازشت معجزه و لبخندت تنظیمی از قواره نور و تیمار داری ات کرشمه ای میان زخم و مرهم. عشق و زخم از یک تبارند اگر خویشاوندیم یا نه من سراپا زخمم تو سراپا همه انگشتِ نوازش باش....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 10:37
عشق به تو نه شبنمی ست که به گوشه ی چشم آفتاب از خاطرم برود نه نسیمی که از لابلای گیسوانم بگریزد ! عشق به تو کتیبه ای ست بر دل کوه ایمن از گزند هر چه باد هر چه باران ! عشق و محبت به تو عشق به خورشید است که از یاد زمین نمی رود ... عشق به تو دردل ماه است که از خاطر آسمان نمی رود !!
-
برای تو مرد اهورایی من
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 08:50
عظمت عشق را در چشمان تو دیدم و با خود اندیشیدم چگونه می توانستم بدون آن زندگی کنم . نیروی عشق را در کلام زیبای تو دیدم و با خود فکر کردم خدایا چگونه من سالها از این نعمت عظیم بی بهره بوده ام . قدرت عشق را با همه وجودم در کنار تو احساس کردم زمانی که در تپه ای بلند ایستاده بودیم و خواستی برایت تکیه گاهی استوار و محکم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 08:16
فردا سالگرد روز بزرگی که برای من آغاز تحولی عظیم در زندگی من بوده خدایا کمکم کن تا بتونم این عشق را با تمام وجودم به مرد اهورایی ام اهداء کنم . ************* در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم به مجمعی که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مردادماه سال 1390 08:31
فقط ۱ روزی دیگه مونده فردا هم که بره میرسیم به سالروز آغاز عشق بزرگ من ********* روزی هـــــزار بار هم که بنویســـمت تمـــام نمی شـــوی ... بر تمـــام چکـــامه هایم شـــبنم نام تـــــو نشسته است مـــی بینی واژه هـــــا چه دلربـــایی می کنـــــند؟!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مردادماه سال 1390 14:43
۲ روز مونده به سالگرد آغاز جوانه زدن عشقی عظیم و بی نهایت دعای هر روز و شب من کاملتر شدن و عمیق تر شدن اونه خدایا کمکمون کن بتونیم این عشق بزرگ رو تا آخر عمرمون همینطور تازه و جوان نگه داریم . *************** مراقب شادی توام هم چنان که تو پاسبان شادی منی در آرامش نخواهم بود اگر در آرامش نباشی... I care about your...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 09:33
۳ روز مونده سالروز آغازی رویش عشقی بی نهایت *********** به آب به آتش به باده ی آمیخته با زهرآب هزار هزار بار آزمودی مرا ! اینک سر بلند رویین تن از عشقی اهورایی بر آستانت به نیایش نشسته ام ... و سر بازگشت ندارم !!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 07:56
۴ روز مونده به سالگرد روزی که صدای مرد اهورایی خودم رو شنیدم و تمام وجودم پر شد از عشق به اون ********** دو بال می خواهم به گستره ی بازوانت با قدرت ماورایی رویاهای ارغوانی... آسمان هم که قلمرو توست ... تمام راه و بیراهه را از بری اهورایی من ! بال بگشا ... که سایه به سایه ات اوج بگیرم !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 09:10
۵ روز مونده به سالگرد روزی که قلب من عشق یه مرد اهورایی رو به درونش راه داد و از اون بوده که طپش های این قلب یه شکل دیگه ای به خودش گرفت . ****** شبانه های مرا می شود سَحَر باشی و می شود که از این نیز خوب تر باشی تداوم من و دریا و آسمان با تو همیشگی ست، - اگر هم تو رهگذر باشی نیازمند توام مثل زخم لب بسته خوشاتر آنکه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 19:26
یک هفته مونده به سالگرد آغاز عشق اهورایی ما از امروز به پیشبازش رفتم هیچ وقت فکرش رو نمی کردم که هر روز عاشق تر از روز قبل بشم *********** کسی که روی تو دیدست حال من داند که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد دلش ببخشد و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 09:09
فقط تو بخند! تنها لبخندی از تو کافی ست می توانی جهانی را دگرگون کنی بخند! می دانی تمام شادی من بسته به لبخندهای تو فقط تو بخند! میدانی که همه زندگی من بسته نفس های تو به لبخندهای تو فقط تو بخند!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 09:55
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید رشته ای، جنس همان رشته که بر گردن توست چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها تپش تب زده ی نبض مرا می فهمید آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد مثل خورشید که خود را به دل من بخشید ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم هیچکس...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1390 13:30
شود که از دهنت بوسه ای ربوده شود شود که از دل من عقده ای گشوده شود شود که فاش شود سر آن دهان نهان ز تنگنای عدم نکته ای شنوده شود شود که دل ز وصالت به مدعا برسد غبار حسرت از این آینه زدوده شود شود که تیغ کشی و بدارمت گردن توجه تو و عشق من آزموده شود شود که بر قدمت سر نهم به زاری زار ترحمی که به دل داری، آن نموده شود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیرماه سال 1390 13:03
اهورایی من هستی تو... اینچنین که با رویــــــاهایم عجـــــین شده ای ! به آرزو هــــــــایم پیوسته ای ... گــــره خـــورده ای ! اهورایی هستی تــــــــــــو... که نمــی بینمت ، امـــــا جـــــرعه جــــــرعه نور می نوشـــــانی ام ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 تیرماه سال 1390 11:41
هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش من بیکار گرفتار هوای دل خویش هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش این تویی با من و غوغای رقیبان از پس وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش همچنان داغ جدایی جگرم میسوزد مگرم دست چو مرهم بنهی بر دل ریش باور از بخت ندارم که تو مهمان منی خیمه پادشه آن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیرماه سال 1390 20:50
آخر یک روز چشمانم را به تو قرض می دهم برای یکبار هم که شده از دریچه ی چشمان من به تماشای خود بنشین... تا اندازه ی قرار و بیقراری ام خوب دستت بیاید !!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 تیرماه سال 1390 15:05
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایۀ لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 13:34
تو تنهایی و من صد بار تنهاتر تو میدانی که من جز با تو با هر کس که باشم...باز تنهایم تو میدانی که این بغض فرو خورده به جز بر شانه های استوارت جای دیگر وا نخواهد شد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390 19:50
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست ... گسترده تر از عالم تنهایی "من" عالمی نیست ... غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصلها را... بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست ... حوای "من" بر من مگیر این خودستانی را که بی شک... تنهاتر از "من" در زمین و آسمانت آدمی نیست... ایینه ام را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 تیرماه سال 1390 18:39
تو در کنار تلاطم آبی دریا آواز تنهاییم را نمی شنوی ! من پشت هزار و یک پرچین به آرامش آبی رویاهایت راهی نمی برم ! آه ... از دیوارهای فاصله ... تو در سکوت جزیره نشسته ای من پشت هزار و یک آرزوی محال ... تو دنیا دنیا رویای آبی ناب من دریا دریا عطش تو کنار تلاطم دریا ... من پشت هزار و یک پرچین ... !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 تیرماه سال 1390 14:21
هم از تو هیچ در این رهگذر نمی خواهم و ... هم حضور تورا مختصر نمی خواهم اگرچه حرف توقف به دفتر من نیست قبول کن که تو را رهگذر نمی خواهم تویی که از من و پنهان من خبر داری کسی که نیست زمن با خبر نمی خواهم زمانه از توهزاران شبیه ساخته است هنرشناسم و شبه هنر نمی خواهم بخواه تا اثری باز جاودانه شود دقایقی که ندارد اثر نمی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 تیرماه سال 1390 12:32
قلب تو کبوتر است بال هایت از نسیم قلب من سیاه و سنگ قلب من شبیه ... بگذریم درور قلب من کشیده اند یک ردیف سیم خاردار پس تو احتیاط کن جلو نیا برو کنار! *** توی این جهان گنده ، هیچ کس با دلم رفیق نیست فکر می کنی چاره ی دلی که جوجه تیغی است، چیست؟ *** مثل یک گلوله جمع می شود جوجه تیغی دلم نیش می زند به روح نازکم تیغ های...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 تیرماه سال 1390 09:32
ای ماهروی حاضر غایب که پیش دل یک روز نگذرد که تو صد بار نگذری دانی چه می رود به سر ما ز دست تو ؟ تا خود به پای خویش بیایی و بنگری باز آی کز صبوری و دوری بسوختیم ای غایب از نظر که به معنی برابری یا دل به ما دهی چو دل ما به دست توست یا مهر خویشتن ز دل ما به در بری تا خود برون پرده حکایت کجا رسد چون از درون پرده چنین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 تیرماه سال 1390 12:57
به تو می گویم... تو شبیه هیچ حادثه ای نیستی ! خواب خیال تو دست از سر من و شب بر نمی دارد رویایی شیرین تر این سراغ داری بگو ! ... با یک سبد ستاره دو زانو نشسته ام مقابل تو ! و خالی از تمام وسوسه های زمینی شیرین ترین رویاها را برایت نقاشی می کشم ! هیچ مهتابی از پس این شب ها بر نمی آمد... من با تو شب را می شکافم !!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1390 09:47
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما گر در میان نباشد پای وصال جانان مردن چه فرق دارد با زندگانی ما سودای او گزیدیم،جنس غمش خریدیم یا رب زیان مبادا در بی زیانی ما در عالم محبت الفت به هم گرفته نامهربانی او با مهربانی ما... فروغی بسطامی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 تیرماه سال 1390 10:55
ز دستم بر نمی خیزد که یکدم بی تو بنشینم به جز رویت نمی خواهم که روی هیچکس بینم من از اول روز دانستم که با شیرین در افتادم که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم ترا من دوست میدارم خلاف هر که در عالم اگر طعنه ست بر عقلم و گر رخنه ست در دینم اگر شمشیر بر گیری سپر پیشت نیاندازم که بی شمشیر خود کشتی به ساعد های سیمینم بر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 19:23
تو را و تمامی تو را تمامی واژه های رها شده ات را آن نگاه محکم و صبور آن نجابت نهفته در صدایت و خستگی هایت را٬ همه را جایی در دلم جا می دهم امن ترین جای دلم و هر صبح سرک می کشم به بودِ این داراییِ عزیز و شب ها هشیار و نگهبان به خواب می روم. اگر کسی پرسید شغلت چیست ؟ سربلند می کنم و مطمئن می گویم٬ خزانه دار یک...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 10:03
سخن از عشق تو بی آنکه براید به زبانم رنگ رخساره خبر می دهد از سوز نهانم گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم باز گویم که عیان است ، چه حاجت به بیانم گر تو شیرین زمانی ، نظری نیز به من کن که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم نه مرا طاقت غربت ، نه تو را خاطر قربت دل نهادم به صبوری ، که جز این چاره ندارم سخن از نیمه بریدم که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 11:47
بگو! هر آنچه دلت خواست تا همان باشد به شرط آنکه فقط عشق در میان باشد به چشمهای من ایمان بیاور ای دریا نگاه سبز تو بگذار بیکران باشد مگر نه چشم تو باید میان این همه رنگ به رنگ آبی بیرنگ آسمان باشد کنون که نام تو شد نام بیقراری من، گمان مبر به صبوری مرا توان باشد اگر چه پیر مرا عاشقی در آوردهست چه عیب دارد اگر عشق من...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 10:46
من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم؟ حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم هرگز اندر همه...