-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 09:30
گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی؟ من عاشق توام تو بگو یار کیستی؟! بستی میان به کینه،کشیدی ز غمزه تیغ جانم فدات در پی آزار کیستی؟ دارم دلی ز هجر تو هر دم فگارتر تا خود تو مرهم دل افگار کیستی؟ هر شب من و خیال تو و کنج محنتی... تو با که ای و مونس و غمخوار کیستی؟ من با غم تو یار بعهد و وفای خویش ای بی وفا تو وفادار کیستی؟...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 تیرماه سال 1390 12:44
عاشقت میشوند٬ بیآنکه بدانند ساز دلت کی کوک میشود. عاشقشان میشوی٬ با قصهٔ ساده دستانشان٬ پریشانی لیلی وار موهایشان و گاهی خندهای و کلامی و...گاه بوسهای. تو عاشق مترسکها میشوی در دشتی وسیع که - مترسکهایش - عاشقی نمیدانند. اینجا سرزمین فرمانروایی مترسک هاست. من اما از مترسکها نخواهم بود. من٬ عاشق خندههای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 تیرماه سال 1390 09:34
گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش نگردم ار تو و گر خود فدا کنم سر خویش تو دانی، ار بنوازی و گر بیندازی چنانکه در دلت آید به رأی انور خویش نظر به جانب ما گرچه منت است و ثواب غلام خویش همی پروری و چاکر خویش اگر برابر خویشم به حکم نگذاری خیال روی تو نگذارم از برابر خویش مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند که راضیم که قفا بینم از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 تیرماه سال 1390 23:26
بهشت من به هیچ بهشتی شبیه نیست ! سیب ها همه دور از دسترس ! همه نچیدنی ست ...! باور کنید که بهشت من به بهشت شمایان مانند نیست ! من در این بهشت روزی هزار بار در آتش عشقم تطهیر می شوم !! دیگر کسی روح عاشق نمی خواهد جسم عاشق تو را می خواهند کافیست کمی زیبا باشی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 تیرماه سال 1390 12:48
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش هر که از یار تحمل نکند یار مگویش وانکه در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش بجفایی و قفایی نرود عاشق صادق مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش شرم دارد چمن از قامت زیبای بلندت که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 تیرماه سال 1390 08:34
با تو تکرار می شوم آرام سرخوش و آزاد.. با تو با آوای واژه هایت با ترنم بی وقفه شادمانی می خندم و تو هیچ نمی دانی.. به چه دلخوشم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 10:11
آن نه عشقست که از دل به دهان میآید وان نه عاشق که ز معشوق به جان میآید گو برو در پس زانوی سلامت بنشین آن که از دست ملامت به فغان میآید کشتی هر که در این ورطه خون خوار افتاد نشنیدیم که دیگر به کران میآید یا مسافر که در این بادیه سرگردان شد دیگر از وی خبر و نام و نشان میآید چشم رغبت که به دیدار کسی کردی باز باز بر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 10:40
من دلم برای آن شب قشنگ من دلم برای جاده ای که عاشقانه بود آن سیاهی و آن صدای زیبا چشمک ستاره های دور بوسه های بی حد و حصر من دلم برای "او" گرفته است...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 10:16
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویشش وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش هر که از یار تحمل نکند یار مگویش وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش چون دل از دست به درشد مثل کره توسن نتوان بازگرفتن به همه شهر عنانش به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق مژه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 تیرماه سال 1390 11:46
در آخرین برگ دفترچه ی یادداشت حوا نوشته بود: عشق در خانه ی دل جایش امن تر است دربدرش مکن! ****** می گویند حوا روی تنه ی درخت سیب ، با سنجاق سر حک کرده بود: وقتی سیب را چیدم ، دهان آدم از بهت بند آمد ، پنداشتند سکوت دلیل رضایت است !!!" بر گرفته از "کسوف" - نوشته ی خانم قدسی قاضی نور
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1390 11:41
من چه در پای تو ریزم که خُورایِ تو بود سر نه چیزست که شایسته« پای تو بُوَد خُرّم آن روی که در روی تو باشد همه عمر وین نباشد مَگر آن وقت که رایِ تو بُوَد ذره ای در همه اجزای من مسکین نیست که نه آن ذرّه معلّق به هوای تو بُوَد تا تو را جای شد ای سروِ روان در دل من هیچ کس می نپسندم که به جای تو بُوَد به وفای تو که گر خشت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 تیرماه سال 1390 20:29
ابــرهای پراکـــنده ! دلتنگی های گاه و بی گاه ...، بــــاران بی امـــان و یک ریز ! خیــــالی دور ، ...رویایــــی سخت نزدیــــک ....! تا به خود آمـــــدم رنگیــــن کمان رنگیــــن ترین خوابهای جهان شدم !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 13:20
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟ طاقت بار فراق، این همه ایامم نیست خالی از ذکر تو عضوی، چه حکایت باشد؟ سر مویی به غلط، در همه اندامم نیست میل آن دانه خالت، نظری بیش نبود چون بدیدم، ره بیرون شدن از دامم نیست شب بر آنم که مگر روز، نخواهد بودن بامدادت چو بدیدم، خبر شامم نیست چشم از آن روز که بر کردم و رویت دیدم به همین...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1390 19:25
و به قول شاملو : دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد روزگار غریبی است نازنین و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد روزگار غریبی است نازنین مرد اهورایی من تو در تلاطـــم روحم ، در تو در توی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 خردادماه سال 1390 20:42
پرنده ای در سینه ی منست که تمام ترانه هایش را بر شاخه شاخه ی درخت تو عاشقانه زمزمه می کند ...!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 خردادماه سال 1390 18:58
فراتر از خیال من ! تمام اشتیاق من! مرا به خود رها مکن ... تمام سینه ی مرا غم تو چنگ می زند ! از این ترانه های دلکشم مرا دگر جدا مکن ، جدا مکن ! کرانه تا کرانه من اسیر ذره ذره ی تو گشته ام ! تمام ذره های آفتاب من ! تمام التهاب من ! مرا ز آسمان خود جدا مکن ! جدا مکن ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1390 23:32
ما را کبوترانه وفادار کرده است آزاد کرده است و گرفتار کرده است بامت بلند باد که دلتنگیت مرا از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است تنها گناه ما طمع بخشش تو بود ما را کرامت تو گنه کار کرده است چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر قربان آن گلی که مرا خوار کرده است...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 15:08
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود باید بگویم اسم دلم دل نمیشود دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانهی تو است که عاقل نمیشود مرد اهورایی من روزت مبارک امیدوارم زیر سایه امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) همیشه سالم ، شاد و موفق باشی.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 11:53
ماهی همیشه تشنه ام در زلال لطف بیکران تو . می برد مرا به هر کجا که میل اوست موج دیدگان مهربان تو زیر بال مرغکان خنده هات زیر آفتاب داغ بوسه هات - ای زلال پاک ! - جرعه جرعه جرعه می کشم تو را به کام خویش تا که پر شود تمام جان من ز جان تو ! ای همیشه خوب ! ای همیشه آشنا ! هر طرف که می کنم نگاه ، تا همه کرانه های دور ، عطر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 11:11
گشودن این قفل را کلید هست دست هست دلیل هست اما دل نیست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 11:49
ما در عصر احتمال بسر میبریم در عصر شک و شاید در عصر پیش بینی وضع هوا از هر طرف که باد بیاید ! در عصر قاطعیت تردید عصر جدید عصری که هیچ اصلی جز اصل احتمال، یقینی نیست اما من بی نام تو حتی یک لحظه احتمال ندارم چشمان تو عین الیقین من قطعیت نگاه تو دین منست من از تو ناگزیرم من بی نام ناگزیر تو میمیرم … قیصر امینپور
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 خردادماه سال 1390 12:08
کار سختی شده تعبیر کلمات ساده و آسان. دیگر باید برای تفسیر دوست داشتن٬ صدها بند و تبصره بیاوری که سرآخر متهم نشوی به بیراهه رفتن و تکیه به باطل. نمیدانم جهان همیشه این چنین پیچیده بوده٬ یا به ما که رسیده اسیر هزار توی بیسر و ته آدمیزاد شده است. این روزها با خودم آنقدر کلنجار میروم که یک روز صبح که از خواب بیدار...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 خردادماه سال 1390 19:57
با تو می مانـَم که از نـام تو دل آذیــــن شود ... تا که شرح عشقمان یک قصـــه ی دیرین شود آنـقَـدَر شــور از دلـم صَــــــرفِ نگــاهــت می کنم تا تمــام تلخـی چشمـــــــان تـو شیــرین شود آنچنـــان پـــرشـــور می رقصــم کــه از تـأثیــر آن مـوجِ موهــــایِ تو هـــم یکـجــور آهنگــین شود مطـمئنــم هـــــم زمــــان بـا...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 09:46
با تو نگاه خسته ی من حرف می زند آری لبان بسته ی من حرف می زند قدری بمان، سکوت مرا گوش کن برو دارد دل شکسته ی من حرف می زند من عاشقم هنوز، نگاه معذبت از عهد ناگسسته ی من حرف می زند تو فال سرنوشت منی،فال من هنوز از طالع خجسته ی من حرف می زند هر شب کنار پنجره ای باز،آسمان با بالهای بسته ی من حرف می زند هر شب کنار پنجره...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 13:16
کاش ! بی آنکه بدانی ، نقشی بودم ، آرام گرفته بر دیوار خانه ات ! ببین چقدر قانعم !!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 08:41
دوست داشتن عاریه نمیشود. دوست داشتن قرضی هم نمیشود. دوست داشتن امروز بود و فردا نبود ندارد. دوست داشتن این چشم و آن خال نمیشناسد. دوست داشتن معرفت میشناسد و وسعت دل. دوست داشتنِ قرضی یک روز برگشت میخورد. دوست داشتنِ عاریه ٬ جایگزین میپذیرد. دوستت داشتم و دارم و خواهم داشت. عاریه نیست٬ قرضی نخواهد بود و هرگز اسیر...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 14:06
حالا که دستم به آغوشت نمیرسد و بوسیدنت موکول شده به تمامی روزهای نیامده.. باید اسمم را در کتاب گینس ثبت کنم تا همه بدانند - زنی با سنگین ترین بار دلتنگی روی شانه هایش - تو را دوست میدارد میبینی عشق همیشه جاودانگی میاورد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 19:32
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست گر بزند حاکمست ور بنوازد رواست گر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاست ور چه براند هنوز روی امید از قفاست برق یمانی بجست باد بهاری بخاست طاقت مجنون برفت خیمه لیلی کجاست غفلت از ایام عشق پیش محقق خطاست اول صبحست خیز کآخر دنیا...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 19:22
من مثل یک خاطره ی بی رنگ دیر به خاطر تو می آیم و زود فراموش می شوم ... تو مثل نسیم به خاطرم می آیی می رقصی در تمام تار و پودم! مثل باران بر ثانیه هایم می باری یکریز و مداوم ... مثل دریا در آغوشم می کشی مثل مرجان بر امن ترین نقطه ی دریا می نشانی ام مثل موج می رهانی ام ... تو ! این تو ! چها نمی کنی با من ؟!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 خردادماه سال 1390 11:25
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بیوفا یاران که بربستند بار خویش را مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق دوستان ما بیازردند یار خویش را همچنان امید میدارم که بعد از داغ هجر مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی ما قلم...