سکوت که می کنی جهان من لبریز می شود ٬ لبریز تردیدی در میانه ی راه رفتن و ماندن . با اولین واژه عاشق می شوم و با آخرین جمله ات بی تاب ... باشی یا نباشی ٬بمانی یا نه ٬ من ایستاده ام بر بلندی های دلم و فریاد می زنم نام تو را. عشق تو اینک پابرجاست به استواری تمام ثانیه های دلواپسی ٬ به حرمت دل لرزه های هر روز و هنوز . به احترام عشق به تو هر طلوع تکرار می کنم ترانه باران را ٬تا شاید خستگی های دلت را بباری و طنین لبخندت جهان پر تردید مرا بلرزاند...