با همه ی بی سر وسامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدن آنی ام
آمده ام تا تو نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی طوفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزا نی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟؟؟
حرف بزن ، بغض مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن ، حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
استاد محمد علی بهمنی