بیا ترانه ای بی واژه بخوانیم!

این وبلاگ هر چه هست وهر چه باید به تو تقدیم است تویی که عصاره ی فضیلتی و وارث قلبم

بیا ترانه ای بی واژه بخوانیم!

این وبلاگ هر چه هست وهر چه باید به تو تقدیم است تویی که عصاره ی فضیلتی و وارث قلبم

خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار

چون نتواند کشید دست در آغوش یار

گر دگری را شکیب هست ز دیدار دوست

من نتوانم گرفت بر سر آتش قرار

آتش آه است و دود می‌رودش تا به سقف

چشمه چشمست و موج می‌زندش بر کنار

گر تو ز ما فارغی ما به تو مستظهریم

ور تو ز ما بی نیاز ما به تو امیدوار

ای که به یاران غار مشتغلی دوستکام

غمزده‌ای بر درست چون سگ اصحاب غار

این همه بار احتمال می‌کنم و می‌روم

اشتر مست از نشاط گرم رود زیر بار

ما سپر انداختیم گردن تسلیم پیش

گر بکشی حاکمی ور بدهی زینهار

تیغ جفا گر زنی ضرب تو آسایشست

روی ترش گر کنی تلخ تو شیرین گوار

سعدی اگر داغ عشق در تو مؤثر شود

فخر بود بنده را داغ خداوندگار

نظرات 3 + ارسال نظر
کرانه چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

دختری
شعرات قشنگه
خیلی عاشقی ها
خوش به حال حال و هوای جوونی و خوندن شعر و کتابای عاشقانه
یادش بخیر
قدیما
ما هم اینطور بودیم
سوء تفاهم نشه ها ولی اون موقع ها از دار دنیا فقط یه دل داشتیم که فکر می کردیم اگه شکست دیگه می میییییییییییییررررررررررررررررررررررررییییییییییییییییییممممممممممممم

رامین چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 http://safarkarde.blogsky.com

شعر زیبایی بود
سلام

سارا چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 http://aroosakebad.blogsky.com/

سلااااااام
چه شعرای خوشگلییییییی
به وبلاگ منم بیاااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد