یا کَنْزَ الْفُقَرآءِ، یا عَظیمَ الرَّجآءِ، یا مُنْقِذَ الْغَرْقى، یا مُنْجِىَ اى گنج بى نوایان اى بزرگ امید من اى نجات دهنده غریقان اى رهاننده
الْهَلْکى، یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ، یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ، اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَکَ
هلاک شدگان اى احسان کننده اى نیکوکار اى نعمت بخش اى زیاده بخش تویى که سجده (وخضوع) کرد برایت
سَوادُ اللَّیْلِ وَنُورُ النَّهارِ، وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَشُعاعُ الشَّمْسِ، وَحَفیفُ الشَّجَرِ
سیاهى شب و روشنى روز و تابش ماه و پرتو خورشید و صداى درخت
وَدَوِىُّ الْمآءِ، یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ، لا اِلـهَ إلاَّ اَنْتَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ، یا
و صداى مخصوص آب اى خدا اى خدا اى خدا معبودى نیست جز تو خداى یگانه اى که شریکى برایت نیست
رَبّاهُ یا اَللهُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَنَجِّنا
پروردگارا اى خدا درود فرست بر محمّد وآل محمّد و انجام ده درباره ما آنچه را تو شایسته آنى و ما را با عفو خود
مِنَ النّارِ بِعَفْوِکَ، وَاَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ، وَ زَوِّجْنا مِنَ الْحُورِ الْعِینِ
از آتش نجات ده و به رحمت خویش ما را داخل بهشت گردان و با جود خود ما را به حورالعین تزویج فرما
بِجُودِکَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ، یا اَرْحَمَ
و بر محمّد و آل محمّد درود فرست و درباره ما آنچه تو شایسته آنى انجام ده اى مهربان ترین
الرّاحِمینَ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ.
مهربانان به یقین تو بر انجام هر کارى توانایى!
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود
او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می رود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مجمری پر آتشم کز سر دخانم می رود
با این همه بیداد او وان عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می رود
گفتم بگریم تا ابد چون خر فرو ماند به گل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می رود
باز آی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخنمن
خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
سعدی فغان از دست ما لایق نبودی بی وفا
طاقت نمی دارم جفا کار از فغانم می رود